نوجوانی دوره شکل گیری هویت، خودمختاری و فاصله گرفتن از والدین، گرایش به دوستان و تعصب نسبت به آنها، بیداری میل جنسی و بروز مشکلات روانی و اجتماعی است. غریزه جنسی، این کشش مقدس و پرتوان در آغاز دوره شکوهمند و پرهیجان نوجوانی بیدار می شود. نوجوان به مسائل جنسی حساسیت نشان می دهد و در تماس با یک نفر از جنس مخالف و البته در محدوده سنی خود او، در هاله ای از شورمندی قرار می گیرد و ژاله های شوق و شهوت آزرم بر رخسار لطیفش می نشیند.
به تدریج، هم با میل شدید از درون و هم با فشار گروه همسالان از برون، به جنس مخالف نزدیک و با او صمیمی تر می شود و چه بسا با او قرار می گذارد و دور از چشم آمران و ناهیان، به گفته های عاشقانه می پردازد.
عشق آتشین و رمانتیک بین یک پسر و دختر سه ویژگی دارد: جاذبه جسمی، کشش عاطفی و قرار ملاقات گذاشتن که در فرهنگ و جامعه ما بیشتر پنهانی و دور از چشم بزرگترها صورت می گیرد. این پیوند عاشقانه گرچه ریشه در گرایش طبیعی دو غیر همجنس به یکدیگر دارد و با آنکه فایده هایی همچون صمیمیت و حمایت را برای آن بیان کرده اند، هزینه های زیادی را به هر دو نفر تحمیل می کند:
داویس و ویندل در پژوهشی در سال 2000 میلادی مسیر عملکردهای روانی و اجتماعی 701 دانش آموز را که در دوره میانی نوجوانی قرار داشتند، با توجه به نوع رابطه آنان با جنس مخالف به مدت یک سال مطالعه کردند و به نتایجی رسیدند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
* هر سن شروع رابطه با جنس مخالف کمتر باشد، نوجوان بیشتر در خطر مشکلات رفتاری و ناراحتی های روانی قرار می گیرد.
* نوجوانانی که رابطه طولانی مدت با جنس مخالف دارند یا همزمان با چند نفر ارتباط برقرار می کنند، بیش از کسانی که رابطه ندارند یا رابطه های سطحی با یک نفر دارند، درگیر انواع بزهکاری ها، مصرف الکل و فعالیت جنسی می شوند و دوستان الکلی زیادتری می گیرند.
* آنهایی که روابط کوتاه مدت و گذرایی برقرار می کنند بیشتر دچار اختلالات هیجانی، افسردگی و برداشت منفی از ظاهر خود می شوند.
* تعویض دوستان جنس مخالف یا از دست دادن آنها باعث می شود که فرد نسبت به بهترین دوستان خود رفتارهای خشونت آمیز را آشکار سازد.
* گذر از دوستی های سطحی به رابطه های عمیق تر، احتمال مصرف الکل را در طی زمان افزایش می دهد.
کازمارک و بک لند در سال 1991 در مقاله ای با عنوان «سوگ محرومیت: گسسته شدن پیوند عاشقانه یک نوجوان» که در شماره 26 مجله نوجوانی به چاپ رسید با استناد به چندین بررسی علمی نشان دادند که وقتی رابطه عاطفی دو نفر قطع می شود، هر دو دچار حالاتی شبیه داغدیدگی و سوگ می شوند که شدت این مسئله برای دختران بیشتر است. افت تحصیلی، بروز مشکلات جسمی، بی توجهی به لباس و ظاهر، کنار کشیدن از مسئولیت های شغلی و خانوادگی، تنها ماندن در اتاق خود، گوش دادن به موسیقی های غم انگیز و همزمان اشتغال ذهنی با فرد سابق، از بارزترین نشانه های واکنش به جدایی است.
مک دونالد و مک لینی در سال 1994 با مطالعه روی 121 دانش آموز دبیرستانی دریافتند کسانی که مدت زیادی با یک یا چند نفر از جنس مخالف پیوند عاطفی برقرار می کنند دچار کاهش عزت نفس می شوند.
جونیر و اودری در سال 2000 نشان دادند که علائم افسردگی در دختران و پسرانی که درگیر رابطه های عاشقانه هستند افزایش می یابد.
ابی. ال فروث (Abbey.L.Frujth) در سال 2007 از پایان نامه دکترای روانشناسی خود با عنوان قرار عاشقانه و سلامت روان نوجوانان «در یکی از دانشگاه های آمریکا دفاع کرد او با مطالعه طولی روی 1316 نوجوان دختر و پسر 13 تا 18 ساله نشان داد که داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه با جنس مخالف اعتماد به نفس را کاهش و افسردگی را افزایش می دهد. نوجوانان نسبت به زمان قبل از دوستی بیشتر دچار این دو ناراحتی روانی می شوند.
اگر به تحقیقات خارجی اشاره می کنیم به این خاطر است که فکر نکنید وضعیت نوجوانان و جوانان آمریکایی و اروپایی بهتر از فرزندان ما در ایران است. وقتی آنها – که در زمینه دوستی با جنس مخالف آزادی های بشری دارند – اینگونه دچار ناراحتی های روانی می شوند، وضعیت دختران و پسرانی که در ایران با فرهنگ دیرپای مذهبی درگیر این دوستی های پنهان و آسیب رسانی هستند دشوارتر است. تحقیقاتی که نگارنده در بیست سال اخیر در ایران انجام داده است، می رساند شاداب ترین و سالم ترین نوجوانان ما کسانی هستند که با وجود گرایش طبیعی که به جنس مخالف دارند، پنهان و آشکار با کسی قرار عاشقانه نمی گذارند و آسوده خاطر و خرسند به تحصیل در زندگی ادامه می دهند.
* در یک بررسی در سال 1380 در نمونه ای دقیق و تصادفی از دختران و پسران دبیرستان شهرهای کرج، اسلام شهر، رباط کریم، شهر ری و منطقه 12 تهران بزرگ، 2000 دانش آموز به سه پرسشنامه رابطه با جنس مخالف، سلامت روان و عمل به باورهای دینی پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل نتایج نشان داد نوجوانانی که با جنس مخالف دوستی و ارتباط دارند به طور معناداری نسبت به نوجوانان بدون ارتباط دارای نشانه های اضطراب، افسردگی و بیماری های روان تنی هستند و میزان دینداری آنها پایین تر است.
* در سال 1382، از جمعیت 62,000 نفری دانش آموزان دختر و پسر شهرستان قم، 3,200 نفر به عنوان گروه نمونه، به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و در گروه های 400 نفره سلسله همایش های آموزشی و پژوهشی به پرسشنامه هایی با محتوای وضعیت ارتباط با جنس مخالف، سلامت روان، آسیب های روانی اجتماعی (گرایش به خودکشی، فرار ...)، رضایت از جنسیت، رضایت از ظاهر و روابط خانوادگی و عمل به باورهای دینی پاسخ دادند. در این تحقیق جامع که به سفارش شورای فرهنگ عمومی استان قم و با همکاری سازمان آموزش و پرورش انجام شد. دانش آموزان از نظر وضعیت ارتباط با جنس مخالف به چهار گروه تقسیم شده بودند:
1- کسانی که در زمان انجام پژوهش با جنس مخالف ارتباط داشتند.
2- نوجوانانی که در آن زمان ارتباط های پیشین خود را قطع کرده بودند.
3- دختران و پسرانی که به یک نفر از جنس مخالف علاقه داشتند اما آن فرد در جریان آن علاقه نبود.
4- کسانی که نه در گذشته و نه در حال، چه یکطرفه و چه دو طرفه ارتباطی با جنس مخالف نداشتند.
یادآور می شود که ارتباط را دلبستگی عاطفی، همراه با تماس های پنهانی و دور از چشم خانواده تعریف کرده بودیم.
نتایج تحقیق نشان داد که گروه اول از نظر آسیب های اخلاقی و اجتماعی، تنش های روحی و ضعف اعتقادات و اعمال دینی بدتر و پایین تر از بقیه بودند.
گروه دوم از نظر آسیب اجتماعی و ضعف دینداری در رتبه دوم قرار داشتند، گروه سوم (علاقه های یکطرفه) از نظر اخلاقی و دینی از وضعیت خوبی برخوردار بودند، ولی از نظر روانی از نشان های افسردگی رنج می بردند و گروه چهارم یعنی نوجوانانی که تجربه دوستی و ارتباط با جنس مخالف را نداشتند از همه جهات یعنی سلامت روان، سلامت اخلاق و پایبندی به باورهای دینی در رتبه بالاتری قرار داشتند.
خلاصه آن که دوستی با جنس مخالف هر چند در زمان ارتباط شور و هیجانی عاطفی و غریزی به نوجوان می بخشد اما چون پنهانی، غیرقانونی و خلاف اخلاق صورت می گیرد در همان دوره عاشقی باعث افزایش تنش های روانی، حواس پرتی و هنجارشکنی می شود، انگیزه های پیشرفت تحصیلی، میزان دینداری و رضایت خانوادگی را کاهش می دهد و حساسیت به ظاهر و اندم و نیز بدبینی و حسادت نسبت به طرف مقابل را دامن می زند و مصیبت بارتر آن که هنگام گسسته شدن رابطه، جوان دلداده را به وادی احساس بی ارزشی، تنهایی و فکر مرگ و سوء مصرف مواد الکی می کشاند.
منبع:مجله سپیده دانایی/برترین ها
کلمات کلیدی: